الان که فک میکنم میبینم عجب دروغای شاخ داری میگفتم.بعد اون دوستم اصلن نمیفهمید؟مطمئنم باور میکرد.اما چون بچه بودیم زود یادمون میرفت.چی گفتیم.چرا گفتیم.خوب دروغامو یادمه.آخه میدونی دروغاییم بود که توش هیچ منفعتی برام نداشت.یا اینکه منو از یه مخمصه در بیاره.در واقع به جور داستان سرایی بود.
وقتی 8 سالم بود.درس یادمه.دوم دبستان.8 سالم بود.دوستم چسبیده بود به نرده های راه پله مدرسه و پاشو آویزون کرده بود.منم از اینور تکیمو داده بودم به نرده ها.دوتاییمون موهامونو مدل سیبِل زده بودیم.مدلش اینطوری بود که موهامونو کوتاه کرده بودیم.نه پسرونه ها.بلند تر از پسرونه اما کوتاه بود.بعدش جلوشو سیخ میدادیم بالا بغلشم به مدل دم خط میچسبوندیم به دم گوشمون.با ژل!آره اونجا بودیم که من بهش گفتم میدونستی من یه خواهر داشتم؟قبل از من به دنیا اومده بود.دوستم سرشو بلند کرد و نگام کرد.خوووب یادمه.یه طوریکه انگار منتظره بقیه حرفامه.منم ادامه دادم:اما تو دریا غرق شد.یه خال مشکی گرد گوشه لبش داشت-آخه اون موقع من با مداد چشم گوشه لبم خال میذاشتم-واسه همینه که من گاهی گوشه لبم خال میذارم.دوستم بلند شد و فک کنم بوسم کرد یا یه چیز گفت که خوب یادم نیس.
یکی دو سال بعدش.ظهر بود.اون موقع خونه ی خیابون لاکانی بودیم.اون خونه دو طبقه بود.خونه ما طبقه دوم بود.بعد طبقه دوم پله داشت که فک میکردی پله طبقه سومه اما در واقع پله پشت بوم بود.تو پاگرد راه پله پشت بوم یه پنجره بود.که میشد همه جارو دید.من همیشه پاتوقم اونجا بود.وقتایی که غصه دار میشدم.وقتایی که برق میرفت-همیشه خونه تنها بودم- .حتا بعد تر ها که بزرگ شدم و دوس پسرکانی پیدا کردم.مثلن اونا میومدن اونجا و من با تلفن باهاشون حرف میزدم.چی داشتم میگفتم؟اوهوم.اونجا نشسته بودم و داشتم با همون دوستم حرف میزدم.بهش گفتم میدونستی من قبلنا سرطان داشتم؟دوستم گفت نهههههه گفتم اما الان دیگه خوب شدم.یه مدت شیمی درمانی رفتم بعد خوب شدم.فرداییشم جای چند تا دون دون رو بدنمو به عنوان اثرات شیمی درمانی بهش نشون دادم.ینی واقعن نفهمید؟نه مطمئنم نفهمید.اما زود یادمون میرفت.که چی گفتیم.چرا گفتیم.